عزاداری
تلویزیون رو روشن کردم داشت عزاداری نشون میداد..نوحه سرا با چشمانی گریان گفت: بدنه حسین رو زمین افتاده بود...سرش از بدنش جدا شده بود لباش از تشنگی خشک شده بود اما میگفت زینبم...زینبم. اینا دیگه افتادن به توهمی عزاداری کردن.چند سال بعد حتما یارو میگه حسبن بنزین نداشت ماشینش گیر کرده بود گفت مسیح تو کجایی..مسیح با الاغش میاد یهو یه گودزیلا میاد تو میگه به چه الاغه با شخصیتی با من ازدواج میکنی؟؟؟
No comments:
Post a Comment