گامی موثر
بعد از ظهری خیلی اضطراب داشتم ٬ هی فکر میکردم چی شده؟نکنه حس ششم دار شدم خودم خبر ندارم و الان یک گوشه دنیا لنگ و پاچه های آدمها بر اثر یک طوفان به هم گره خورده و یکی داره با روده یکی دیکه کوکو درست میکنه و با چشمان بینوا و معصوم کودکان تیله بازی میشه؟(توجه داشته باشید که من هم فکر های خشنی دارم و ممکنه با تفنگ برم آدم بکشم٬اگه یک روزی تصویرم رو از شبکه سحر دیدید تعجب نکنید)
خلاصه بعد از کلی اضطراب و کلافگی ٬ تصادفا رفتم دستشویی و گلاب گلاب تر تر تر٬گلاب گلاب تر تر تر.....
اضطرابم رفع شد!کجایند این محققان علوم و روان...
No comments:
Post a Comment