2007/02/18

فقط می‌خندید

وقتی زیپ شلوارم رو کشید پایین، اول ساکت موند و چشماش قفل شده بود بین پاهام. بعد یهو زد زیر خنده. منم کم کم خندم گرفت. صدای خندمون همش بیشتر می‌شد. از فرط خنده با مشت می‌زد روی میز. منشی کنجکاو اومد تو که ببینه چی شده. تا چشمش افتاد به من، اون هم زد زیر خنده. هر ۳ تا باهم خندیدیم. بلند بلند.

موقع خدافظی ازم پول ویزیت هم نگرفت. فقط می‌خندید!

1 comment:

Anonymous said...

هرکس دل مومنی را شاد کند خدا یک وجب از بهشت را به نامش میزند!هر کس دل ۲ مومن را شاد کند خدا ۲وجب از خاک بهشت را به نامش میزند.....