گام اول
اولین و اساسیترین گام برای موفقیت ٬ متولد شدن است!
امروز برنامه کاریم خیلی شلوغ بود.هوا اینجا عالی شده و من وسط اون شلوغی٬ وقتی از پنجره شرکت بیرون رو نگاه کردم یاد روزهای قبل از عید تو ایران افتادم! یاد عیدی که مادر بزرگ لای قرآن میگذاشت.یاد نقل و نباتهای کاسه های بلوریه پدربزرگ. یاد سفره ۷سینی که مادر بزرگ روی ترمه پهن میکرد و سادگیش عظمت داشت. .
.
.
.
.
.
.
.
طی یک تحقیق معلوم شده مادربزرگ و پدر بزرگ آدمهای این طرف آب خلاقتر از مادر بزرگ و پدر بزرگ آدمهای اونطرف آب اند ٬لااقل خیلی هاشون خاطره نداشتن را به جا گذاشتند.
خواهش میکنم! به نظرم نشان دادن افکار یک گورخر میتواند صلح را در جهان گسترش دهد!بیایید مانند این گورخر با صفا باشیم...
وقتی زیپ شلوارم رو کشید پایین، اول ساکت موند و چشماش قفل شده بود بین پاهام. بعد یهو زد زیر خنده. منم کم کم خندم گرفت. صدای خندمون همش بیشتر میشد. از فرط خنده با مشت میزد روی میز. منشی کنجکاو اومد تو که ببینه چی شده. تا چشمش افتاد به من، اون هم زد زیر خنده. هر ۳ تا باهم خندیدیم. بلند بلند.
موقع خدافظی ازم پول ویزیت هم نگرفت. فقط میخندید!
شوهر به زن:
شام نداریم؟
زن به شوهر:
ساعت ۱۰.۳۰ همونجایی که بودی می خواستی شام بخوری...
شوهر به زن با لبخند و ابروی بالا :
اتفاقا چه شامی هم حاضر بود!!!!!
تحقیقات طالبانی دانشمندان در زمینه صید میگو به اینجا رسید که برای افزایش و ارزونی میگو باید یک چشم میگوهای ماده رو کور کرد! وقتی چشم میگوی ماده از طرق : سوزانده شدن یا گره زدن یا از پایه در آوردن کور شد میگوی ماده تعادل هورمونیش رو از دست میده و تخمدان هاش زودتر میرسه!!!!!!!!!!
دخترک به زمین و زمان فحش می داد. فکر میکرد بدبخت ترین فرد دنیاست. از نظر او، ورودش به دانشگاه و عبور از میله های اطراف آن به سمت داخل، وابسته به شانس او در روز کنکور بود.
خوش به حال او؛ لااقل، شانس او در وجود خودش است.
من چه بگویم که عبورم از میله های دانشگاه ، وابسته به جهت وزش باد است.
از پنجره به آسمان نگاه میکنم.
باران عشق در این گرمای زمستانی در حال باریدن است. ولی من غمگین هستم. خانواده ام مرا از عشق واقعیام دور کردهاند.
آه, آری. من عاشق چس یک کلاغ گشتهام. ولی در خانوادهی ما همه با چس انسانها وصلت میکنند.
از پنجره به آسمان نگاه میکنم.
همسر رویاییام در اوج آسمانها, پشت یک کلاغ, آرام آرام محو میشود و من اینجا در درون زمین, زیر یک انسان, میپوسم.
(به مناسبت روز ولنتاین)
ذرات نهادم دارد ازهم میپاشد. واگرایی را در عمق وجودم حس میکنم. امیدوارم، آن بخش از درونم که پست قبلی ی مرا گذاشته بود، امروز در ریه های یک ثروتمند باشد.
ما مولکولهایی که پست امروز را میگذاریم، از اینجا خوشمان می آید. میخواهیم همینجا بمانیم.
اما....
بااااااااااااااد در حال وزیدن است.
شوهر به زن: سر عروسی این ۲ تا پسر همکاری کن! به توچه چه انتخابی دارن؟ منم سر عروسی دخترت داد و بیداد راه میندازما!!!!
نکات: شوهر دارای ۳ لیسانس و تحصیل کرده در انگلستان است! بچه های مطروحه همه از یک زوج واحد می باشند! شوهر ۶۳ ساله عاشق زن ۴۵ ساله دیگر که ۳ تا دختر دارد نیز می باشد . وی اصلا تصمیم ندارد که بمیرد و افشرده گل سرخ از نان شب هم برای او واجب تر است! وی مقاوم در برابر هر گونه جهل و نادانی است و مذهب را برای رواج دادن خرافات و اینا محکوم کرده و برای فال گرفتن فقط نزد یه خانومی میرود که از امریکا می آیند تا این خانم برایشان فال بگیرد! زن مذکور با فامیل دقبق فال میگیرد و دهنه شوهر باز می مانند از مهارته این خانم و زیبایی آن زن ۴۵ ساله!
بعد از ۵۳ دقیقه صحبت کردن و سعی در توضیح مسئله به طور منطقی و ریشه یابی و تلاش برای حلش به من میگه شب تو یه ظرف جیش کن یه قاشق نمک بریز توش بگذار یه گوشه بعد از چند روز یه چیز ژله مانند میاد روش دوباره اگه یه هم بزنی بگذار ۲ روز بمونه اون جیش صاف میشه و میتونی استفادش کنی!حالا طریقه استفاده از جیش چند روز مانده: تو حموم میری چند قطرش رو روی شونه ها و کف سرت میریزی بعد از چند بار تکرار مشکلت حل میشه !اون جش جیش الکی نیست!جیش روحه بزرگمونه که می تونه کمک کنه ! باید در مشکلی که بوسیله جیش حل میشه رید!
باور کن که زندگی خلاصه ای از همین شادی های کوچک و لحظه ایه.عمرا شادی بزرگ و عمیقی تو زندگی هیچ کسی وجود نداره.پس بیخود خودتو علاف نکن و با همین ریزه میزه ها حال کن.مثلا اینا رو بچسب :
_گوزیدن نرم و گرم در میان یک جمع غریبه
_دستو تا ته توی دماغ کردن به خیال دیده نشدن
_ورور ممنوع رفتن به حساب مثلا تابلو رو ندیدن
_خاله زنکی دست اول کشف کردن
_وسط یک بحث عاشقانه,محکم آروغ زدن
_زیر چشمی یک کون قلمبه رو تماشا کردن
_با یک بحث روشنفکرانه و حساب شده,ته و توی شب اول عروسی دوستت رو در آوردن
_وسط یک آهنگ متال خفن,قر ایرانی در کردن
_خودتو تلپ شام خانوادگی عمه پسر دائی جد خاله ات اینا کردن
_با اعتماد به نفس فرم درخواست دانشگاه هاروارد رو پر کردن
_تا یک خارجی وسط خیابون دیدی,مهتابی زدنو عشوه شتری اومدن
_توی دبیرستان مدیرتو از پشت با دوستت اشتباهی گرفتن و سپس پس گردنی محکی به مدیر نواختن
_تکرار اینکه من دارم یک کار مهم انجام میدم
_یک بار تو زندگیت شاگرد اول شدن و تا آخرعمر به روی همه آوردن
_هر موقع چسیدی سریع برگرد و داداش کوچیکتو چپ چپ نگاه کردن(قافیه ن باید حفظ بشه)
_مثل من پست های دری وری نوشتن(بابا نمک ضدعفونی شده,خیار شور کپک زده)
این قوانین مهاجرت استرالیا و کانادا و آمریکا و اروپا و گورستون انقدر سخت و تبعیض آمیزه که خدا هم نمی تونه بگیره!مثلا برای استرالیا جمع امتیازش به ۲ هم نمی رسه ..چون فنی که نخونده!سابقه کاری مرتبط با فنی هم که نداره...جایی هم که نمی تونه بره امتحان تافل یا ایلس بده... جنسیتش هم که معلوم نیست شوهر کنه یا زن بگیره بره! یا حساب بانکی هم که نشنیذیم داشته باشه! فعلا باید همون بالا بمونه!
آب را گل نکنیم!
کارگری را مسخره نکنیم!
شاید آن که جان میکاهد بر در توالتی
لیسانس حقوق است!
که آرزو ها دارد!
آب را گل نکنید!
آرایشگری را مسخره نکنیم!
شاید آن که میکاهد از پشمهاتان
نمیداند که در استرالیا رو دست میبرندش!
آب را گل نکنیم!
رشته اول انسانی را انتخاب نکنیم!
سریعا حسرت نخوریم
که چرا من پرستاری و دیگری حقوقی باشد!
شاید آن که حقوقی باشد
نمی داند که حقوقش را باید بپیچد
و
کهنه بچه خارجی در آن بگذارد!
آب را گل نکنیم............
کامبی,کومبا بوبا,مابو بوب بوق.این کلیدی ترین و اصلی ترین جمله قبیله آدم خوارهای استرالیا بود.آخه من در خواست فرار مغزها دادم,امتیازم به این قبیله رسید.گفتن ما فقط علوم انسانی خونده ها رو راه می دیم.مهندسی ها برن کشکشونو پس از سائیدن,بمالن به سر درمستراح.(معنیه اون جمله هم بر حسب اینکه طرفی که قراره خورده بشه مرد باشه یا زن فرق میکنه.اگه طرف مرد باشه معنیش میشه:وایسا نره خر ,می خوام هاپولیت کنم.اما اگه طرف خانم با شخصیت باشه اول یک سافیکس (ه)به کلمه بوق اضافه میکنیم تا با فاعل مفرد مونث هلو مطابق بشه,بعدم ترجمش اینه:هی جیگر,سامانتا فاکس,حبستو بکشم عروسک,این تن بمیره وایسا ما واسه دسر لیست بزنیم.)
شاهد باش و بین که چهگونه میخورند، این جماعت دون دمب بلال خام را
شاهد باش و بین که چهگونه مینویسند، این جماعت دون نام بینام را
شاهد باش و بین که چهگونه مینوشند، این جماعت دون شراب خام را
شاهد باش و بین که چهگونه میسازند، این جماعت دیش رو پشت بام را
شاهد باش و بین که چهگونه میشاشند، این جماعت دون وان حمام را
شاهد باش رو بین که چهگونه میخورند، این جماعت دون سود سهام را
بهش می گم آخه این چه کاریه که هر سال به اسم نذری دادن این همه غذا بریزی تو شکم یک عده ای که همشون تا خرخره خوردن و اصلا هم برات مهم نباشه که با پولش چند تا آدم بدبخت و بیچا ره رو می شه سرو سامون داد.چشاشو ریز می کنه,یک ابروشم می ده بالا و با یک لحن مطمئن میگه:چه کاری بهتر از اینکه برای امام حسین غذا بدیم.
در همین راستا منم چند تا توصیه بهتر دارم:
1-چه کاری بهتر از اینکه ما به جای توالت رفتن,بکشیم بالا و تف کنیم.
2-چه کاری به تر از اینکه ,12ماه سال عزادارسوم و هفتم وچهلم,14 معصوم باشیم.
3-چه کاری بهتر از اینکه,2500 سال تمدنمونو,رند کنیم 3000 تا,تا محکم تربکوبیم تو سر دنیا.
3-چه کاری بهتر از اینکه ,تند تند,سی دی های ناموسیه همو کپی کنیم.
تفریح خوب و متفاوتی بود برای این نسل غیور انقلاب.غذا گرفتن عاشورا و تاسوعا رو می گم.داداش کوچیکه من شخصا97تاغذا ازیک منطقه جقرافیائی که شمالش به کوچه بالائی و جنوبش به کوچه پائینیمون می رسید گرفت واین یعنی اینکه ما تا یک هفته آینده,روزی 8وعده باید قیمه بخوریم, 2روز اولش قابل تحمله ولی از روز سوم به بعد که این قیمه ها با برنجشمون مثل فرینی لعلاب انداختن و رنگ سیب زمینی هاشونم یک چیزی اون ور قهوه ای شد,اون وقت هر یک قاشقی که سق می زنی 3 تا فحش ملس هم میدی.در طول هفته آینده همه چس لپه ای میدن.